باخویش بیگانه مشو
پیر یا جوان ، مرد یا زن ، دختر یا پسر ،
شهری یاروستایی، کم سواد یاباسواد، ثروتمند یا فقیر ، . . . . . . . . فرقی نمی کند ؛
همه افراد تمایل دارندخوب و لذت بخش زندگی کنند ؛
نتیجه زندگانی را درک کرده و به آسودگی برسند ؛
اما بسیاری از این خوبان روزگار،
چون باخودشان یا با مردم ، بیگانه هستند ،
لذت و بهره کافی را از زندگی نمی برند .
نگران هستند ! ، قیمت آنچه را که در اختیار دارند نمی دانند.
چاره این مشکل چیست ؟
خودتان را شناسایی کنید ! بله ؛ درست متوجه شدید.
مهمترین کار این است که خودمان را هرروز بهتراز دیروز شناسایی کنیم ....... توانمندیها، ظرفیتها، محدودیتها، هدفها، نگرشها، باورها، تعارض ها، امیدها،آرزوها، . . . . . . . .
اگر این کار ارزشمند را انجام دهید،
به بالاترین لذت ممکن خواهید رسید ، یعنی ادراک : . . . . .
. . . . . . . . ((( معنای واقعی انسان بودن )))
خودشناسی یک شرط دارد و آن اینکه بدانی نیازهای دل وجسم و روح و روانت چیست؟ و چرا !
شور و نشاط انسان زمانی به اوج می رسد که تمام انرژی را در مسیری که دوست می دارد و نیاز دارد بکار گیرد .
هر چه این مسیر روشنتر و زیباتر باشد طراوت و شادابی در رفتار بیشتر خواهد بود .
* به توانمندی خودتان شک نکنید.
*انتظار نداشته باشید که قبل از خودتان ، دیگران شما را بشناسند .
*خودتان را صادقانه ارزیابی کنید تا با خود آگاهی ، رشد کنید
*انسان رشد یافته در همه حال ، شاد است و امیدوار و موثر
بقول خودمان (مردم دار) است
بقول قدیمیها (حرمت نون و نمک ها) را بجا می آورد
وبقول امروزیها (آخر مرام) است
او به وجود دیگران بدون هیچ تمنایی عشق می ورزد
او ازقید و بند سلیقه دیگران آزاد است
اودر رفتار و کردارش تظاهر وریا نمی کند
دلش بزرگ است و همتش بلند
متفکر است و اندیشه اش باز ....... او به بینش رسیده است
خوشبختی را در درون خود جستجو می کند نه در دنیای خارج
حالا از شما دوست عزیز چند سؤال دارم:
-آخرین بار که از ته دل خندیدید کی بود؟
-آخرین بار که از شوق امید ، چشمتان درخشید کی بود؟
-آخرین بار که بدون درخواستی ، دست کسی را گرفته ای کی بود؟
- آخرین بار که خودت را ازقید و بندهای بی معنی رها دیدی کی بود ؟
- آخرین بار که در جمع دوستان ، همدلی وصفا را حس کردی کی بود؟
*مطمئن باش اگر شاداب باشی و امیدوار
*اگرنگاهت عمیق باشد و نظرت بلند
*هر جاکه باشی غریب نیستی و با اخلاص دوستت دارند
*لازم نیست بگویی(بچه کجایی ) ! چون توباهمه آشنایی
* نیازی به التماس نداری چونکه حرمت داری
* عاشق هستید! اما از عشق بندگی نمی سازید !
(((((((((( عشق یعنی رها شدن از وابستگی ))))))))))
((((( از عشق رهایی از خود را باید آموخت. )))))
*دل را به دریا بزنید ، ودریادلی خود را بیازمایید.
آنروز و آنجا که باید دل به دریا زد ، همین امروز و اینجاست.
* اگر از شر ((تردیدومقایسه با دیگران)) خود را رها کنید.
* باور کنید که می توانید و خواهید دید که توانسته اید.
* خود راخوب بشناسید تا دیگران را صحیح بشناسید.
* خود را باور کنید تا دیگران باورتان کنند.
* با این حال خوب از این پس ؛شور و نشاط را نه در افیون ها ‘
که در موفقیت های کوچک زندگی خواهی یافت .
* نشئه گی را نه در مخدرها ‘
که در کامیابی و احساس توانمندی درخواهی یافت.
* دیگرراهرو نا رفیقان نیستید بلکه راهبر عزیزانتان هستید.
* ازخودتان برنامه دارید و دیگران به خودشان اجازه
نمی دهندتا برای شما برنامه ریزی و تصمیم گیری کنند.
* اگر بدانید که به کجا و چرا در حال حرکت هستید ؛ بانشاط زیاد رفتارهای دوست داشتنی را تجربه خواهید کرد وگرنه باید به سرمستی موقت و زودگذر بسنده نمایید
و تفریح را در هرزگی و وقت کشی دنبال کنید.
* شأن و همت خود را بالا ببرید تامشکلات کوچک شود.
***************************
چوحافظ در قناعت کوش وزدنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دوصد من زرنمی ارزد
محمد جعفر شعله
کارشناس مشاوره جوانان
HTTP://SHOALEH.PARSIBLOG.COM
